نارین

عمومی

نارین

عمومی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

موج عشق

نارین .. | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ب.ظ
موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد

رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه

شب که این قدر نباید به درازا بکشد

خودشناسی قدمِ اول عاشق شدن است

وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل یک دل شده با عشق فقط می ترسم

هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد

زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من

من خودم خواسته ام کار به این جا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است

وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد.

  • نارین ..

نظرات  (۳)

در جُستجوی وصــــــــلِ تو از فـَــــرطِ اشتیاق
 
دل می‌کُنــــَــد به عـقـــــلِ پریشانِ من نِفاق
 
 
بغضِ گلو به نان‌خــورِشِ خــــــــــــونِ دل تَرید
 
گشته خوراکِ من به ســرِ سفـــــــره‌ی فَراق
 
 
آن‌گـَـه که دیده بر منِ غافــــــل فِکَنـــــــدی و
 
جانم گــــــرفت آتــش از آن حُســـــنِ اتّفــاق
 
 
از کعبه‌ی غــــــــرور، به اَقصــــایِ چَشــــمِ تو
 
آمد دلم، نِشَسته به مُــژگـــــــــــانِ چون بُراق
 
 
هفت آسمـــــانِ عشــــــق نَوَردید در دَمـــی
 
پِلکـــی زدی و باز فُرو شـُـــــــــــد بر آن رِواق
 
 
بَدرَم اگـــــــر، ز جِلوه‌ی خورشیـدِ رویِ توست
 
رو بر مَتـــــاب تا نَـــــــرَوَم بـاز در مُحــــــــــاق
می دونی… کسی به من یاد نداد عشق چیه. کسی برای من عشق را معنی نکرد. فقط گاهی می شنیدم چیز خوبی به نام عشق وجود داره. برای من کلمه ی عشق کلمه ای ممنوع بود. البته کسی به من نگفته بود عشق چیز بدیه یا نباید حرفش رو بزنم اما چون کسی از عشق حرف نمی زد فکر می کردم چیز خجالت آوریه! عاقبت تصمیم گرفتم دنبالش برم و ببینم چیه… همه جا دنبالش گشتم از توی سطل آشغال بگیر تا کنار دریا، ولی باز هم نفهمیدم چیه… خجالت هم می کشیدم از کسی بپرسم. هر وقت می خواستم کلمه ی عشق را بر زبان بیارم نا خود آگاه یواش حرف می زدم که کسی فکر نکنه من خیلی پر رو هستم! اما تا دلت بخواد می تونستم بگم از این بدم میاد از اون متنفرم و کسی هم ایراد نمی گرفت شاید فکر می کردند کسی که از همه چیز بدش میاد دنبال عشق نمی ره و این خیلی بهتره.
راستی الان اوضاع چطوره؟ هنوز هم عشق ممنوعه؟! هنوز هم نفرت بهتر از عشقه؟!

بمیرید
بمیرید
در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید ,همه روح پذیرید
بمیرید
بمیرید
وز این مرگ نترسید
کز این خاک بر آیید سماوات بگیرید
بمیرید 
بمیرید 
وز این نفس ببرید
که این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید
بمیرید
وز این ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید
خموشید
خموشی دم مرگ است
هم از زندگی از معجزه خاموش نفیرید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی